آنچه خواهید خواند
اهمیت استفاده از پری امپلی فایر
چرا استفاده از پری امپلی فایر مهم است؟ در رقابت برای تولید امپلیفایرهای استریمینگ یکپارچه و سیستمهای اسپیکر بیسیم، به نظر میرسد دنیای HiFi مصمم است سنت را همراه با کابلهای اسپیکر دور بیندازد. راحتی حرف اول را میزند و تجهیزات جداگانه بهطور فزایندهای بهعنوان یادگاری از دوران گذشته تلقی میشوند؛ مانند زیرسیگاری در خودروها یا یادداشتهایی که واقعاً میشد آنها را خواند.
اما در این هجوم دیوانهوار به سمت مینیمالیسم، ما چیزی حیاتی را از دست میدهیم: پری امپلی فایر مناسب. و این فداکاری کوچکی نیست. پری امپلی فایر فقط یک دکمهٔ تنظیم صدا و چند ورودی نیست؛ بلکه قلب تپندهٔ سیستم شماست. جایی است که یکپارچگی سیگنال، ساختار بهره، ظرافت آنالوگ، رمزگشایی دیجیتال و بله، مقداری شخصیت همگی در آن همگرا میشوند. آن را دور بیندازید، و شما فقط انعطافپذیری و کنترل را از دست نمیدهید؛ بلکه روح را از دست میدهید.
اجازه دهید کمی بیشتر توضیح دهم. نویسنده دو هفته را در سفر به سراسر مدیترانه گذرانده و آنقدر اسپرسو مصرف کرده که فرانچسکو ساناپو را به فکر انداخته است. و شاید گرمای طاقتفرسا مغز را مانند یک توریست در سانتورینی در ظهر سرخ میکرد، اما چیزی مدام خودنمایی میکرد.
هر کافهای که نویسنده به آن سر میزد—چه سوراخی در دیوار در کن، چه کلبهای ساحلی در دوبرونیک، چه قهوهخانهای در کورفو که توسط مردی اداره میشد که به نظر میرسید زمانی با Aphrodite’s Child تور برگزار کرده است—برداشت خاص خود را از قهوه داشت. برخی فوقالعاده بودند. طعم برخی مانند داخل یک فیات اجارهای بود. اما هر فنجان، خوب یا بد، شخصیتی داشت.
قصدی در آن بود. ویژگی خاصی داشت. حتی آنهایی که بد بودند باعث میشدند احساس کنید کسی اهمیت میدهد—انگار کسی که قهوه را میریزد نظری دارد و از بیان آن با کافئین نمیترسد.
این را مقایسه کنید با صبحی که به خانه بازگشته، جایی که رعد و برق باعث قطع برق در کافهٔ محلی نویسنده شد. بنابراین، برخلاف میل باطنیاش، به استارباکس سر زده است. و قسم میخورد، آنجا مانند صحنهای حذفشده از THX 1138 بود.
همهٔ کارکنان لباسهای یکسان پوشیده بودند، طوری صحبت میکردند که انگار تازه از یک عقبنشینی منابع انسانی شرکت فرار کردهاند و با اشتیاق تنبلهای بیش از حد دارو مصرف کرده حرکت میکردند. 12 دقیقه برای چیزی که طعم شیر سوخته و ناامیدی وجودی میداد، منتظر مانده است. دکوراسیون هم کمکی نکرد—شیک بیمارستانی خالص. اگر رنگ بژ بویی داشت، آنجا بوی آن را میداد.
و نکته اینجاست—باعث شد به برخی از امپلیفایرهای شبکه و سیستمهای HiFi «فقط اسپیکر اضافه کنید» که در حال حاضر وجود دارند، فکر کند. مطمئناً، آنها راحت هستند. استریم میکنند. روی یک قفسه جا میشوند. کار میکنند. اما کمکم دارند شبیه تجربهٔ استارباکس میشوند: کارآمد، بیروح و کاملاً خالی از روح. همهچیز قفل شده، یکنواخت و عاری از رنگ است.
این همان چیزی است که یک پری امپلی فایر مناسب بازمیگرداند. رنگ. تُن. بافت. شخصیت. شما فقط ورودیها را تغییر نمیدهید و صدا را تنظیم نمیکنید—شما در حال بازگرداندن شخصیت به سیستم هستید. بدون آن، زنجیرهٔ سیگنال شما ممکن است با یک تگ نام و شلوارهای خاکی اجباری همراه باشد.
پری امپلی فایر فقط یک دستگاه کاربردی نیست، بلکه مرکز عصبی است. قبل از اینکه به آمپلیفایر قدرت برسد، موسیقی را شکل میدهد. تصمیم میگیرد چه چیزی شنیده شود و چگونه شنیده شود. چه یک طراحی لامپی باشد که مقداری گرمای هارمونیک خوشایند را تزریق میکند یا یک واحد حالت جامد درجه یک که وضوح را با دقت جراحی ارائه میدهد، پری امپلی فایر میتواند یک سیستم را بسازد یا خراب کند.
حذف آن به خاطر سادگی؟ این مانند جایگزینی یک متخصص شراب با یک کد QR است. شما چیزی کاربردی به دست میآورید، مطمئناً. اما تظاهر نکنید که همان تجربه است.
و از آنجایی که در این مورد صحبت میکنیم، بیایید در مورد پری امپلیفایرهای فونو صحبت کنیم—قهرمانان گمنام احیای آنالوگ. با بازگشت بیشتر مردم به وینیل یا کوچک کردن سیستمهای بزرگ خود، مرحلهٔ فونو از همیشه مرتبطتر شده است. این فقط یک جعبه با منحنیهای RIAA و تنظیمات بهره نیست—بلکه داروی ورودی به لذت آنالوگ است.
یک پری امپلیفایر فونو خوب میتواند حتی یک صفحهٔ گردان متوسط را به چیزی واقعاً جذاب تبدیل کند. یک پری امپلیفایر فونو بد؟ باعث میشود صفحات گرانبهای شما طوری به نظر برسند که از یک روزنامهٔ خیس عبور کردهاند.
وینیل فقط نوستالژی نیست—بلکه یک فرمت لمسی و سوراند است که نیازمند احترام مناسب در زنجیرهٔ سیگنال است. اگر مرحلهٔ فونو شما یک فکر بعدی باشد یا در داخل یک آمپلیفایر یکپارچهٔ ارزانقیمت دفن شده باشد، دارید به صفحات خود—و گوشهای خود—بیاحترامی میکنید. سرمایهگذاری در یک پری امپلیفایر فونو با کیفیت بالا یک تجمل نیست. بلکه یک ضرورت است.
مطمئنم بسیاری از شما از دور انداختن پری امپلی فایر هیجانزده شدهاید، و نویسنده نیز یکی از آنها بوده است—زیرا بیش از یک دهه پیش به آمپلیفایرهای یکپارچه روی آورده است. ارزانتر بود، کیفیت صدا به اندازهای بهبود یافت که آن را به یک جایگزین مناسب تبدیل کرد، در فضا صرفهجویی شد و کابلهای کمتری برای زمین خوردن یا فحش دادن وجود داشت.
در طول 28 سال گذشته، نویسنده بیش از چند پری امپلی فایر داشته است: OCM، Art Audio، Copland، Emotive Audio، Audio Note، Blue Circle Audio، Fi و Schiit Audio.
تقریباً در هر مورد—به جز Copland، که آنقدر زیاد خراب میشد که توجیهی برای نگهداری آن وجود نداشت، و Emotive Audio Sira، که 18 لامپ داشت که جایگزینی آنها را به یک تمرین گرانقیمت در صبر و کفر تبدیل میکرد—پری امپلی فایر صدای سیستم نویسنده را به طرز چشمگیری بهبود بخشید.
زندگی در مورد رنگ، تُن و یافتن تعادل خودتان است—نه یک چیدمان رومیزی شیشهای استریل که به نظر میرسد متعلق به یک رویداد شنیداری تولیدکنندهٔ HiFi دههٔ 90 باشد که با کوکائین تامین میشد. میدانید، جایی که بلندگوها بیشتر از یک ماشین قیمت دارند و خودبینیها نیز به همان اندازه متورم هستند.
تونی مونتانا در مقایسه با این افراد چیزی نبود—کنایهآمیز است، زیرا آنها برخی از گرانترین پری امپلی فایرهای ساختهشده را میفروختند. حدس میزنم باید آنجا میبودید. در همین حال، برخی از ما کاملاً خوشحال بودیم که با یک Chinotto سرد و یک panzerotti سرخشده استراحت کنیم و به جای اینکه تظاهر کنیم تفاوتهای ظریف خیالی بین خطوط مواد مخدر را بو میکشیم، واقعاً از موسیقی لذت ببریم.
اکنون که نویسنده در حال ادغام داراییهای خود در سه خانهٔ مختلف است—همه کوچکتر—به این نتیجه رسیده است که در چند مورد، قطعاً به یک پری امپلی فایر نیاز دارد. چرا؟ زیرا نویسنده یکی از آن دسته افرادی است که هنوز از همهچیز استفاده میکند: استریمینگ، سیدی، وینیل، AM/FM و حتی فیلمها و تلویزیون با هر سیستم. راحتی خوب است، اما تطبیقپذیری غیرقابل مذاکره است.
و تلاش برای انجام همهٔ این کارها بدون یک پری امپلی فایر اختصاصی؟ مانند شعبدهبازی با ارهبرقی با دستکشهای فر است—از نظر فنی ممکن است، اما قرار است چیز مهمی را بیندازید.
با این اوصاف، شایان ذکر است که چشمانداز به کجا تغییر کرده است. بسیاری از کارهایی که پری امپلی فایرهای سنتی قبلاً انجام میدادند—کنترلهای EQ، تنظیم تعادل، بیس و تریبل، حتی صدا—در برنامههای کنترلی ادغام شدهاند. این فقط محدود به آمپلیفایرها یا استریمرها نیست. هدفونهای بیسیم، اسپیکرهای هوشمند، حتی تلویزیونها اکنون لایههای کنترل دیجیتال را ارائه میدهند. و بیایید صادق باشیم، نادیده گرفتن راحتی سخت است.
اما نکته اینجاست: همهٔ برنامههای کنترلی برابر خلق نشدهاند. برخی شهودی و محکم هستند. برخی دیگر طوری به نظر میرسند که توسط کسی طراحی شدهاند که فکر میکرده تأخیر و خرابیهای تصادفی ویژگی هستند، نه باگ. وقتی کار میکند، عالی است. وقتی کار نمیکند، انگار گوشیتان به شما پول بدهکار است به آن فحش میدهید. نرمافزار تصحیح اتاق، اما—این برگ برندهٔ واقعی است. واقعاً دگرگونکننده است و دلیل بزرگی است که چرا بسیاری از سیستمهای مدرن میتوانند خارج از جعبه خیلی خوب صدا دهند.
معنای همهٔ اینها این است که یک سیستم HiFi قرن بیست و یکم باید ترکیبی هوشمندانه از اصول اولیهٔ قدیمی و سازگاری جدید ارائه دهد. اما—و این یک نکتهٔ مهم است—همچنین به این معنی است که صرف هزینهٔ جدی برای یک پری امپلی فایر سنتی در سال 2025 ممکن است عاقلانهترین سرمایهگذاری نباشد.


پاسخگوی سوالات شما هستیم
دیدگاهی وجود ندارد!